اولین تجربه بارداری
اولین روزی که فهمیدم باردارم یک حس پر از خالی درونمو پر کرده بود نمیدونم خوشحال بودم یا ناراحت ولی بعد از دوهفته که رفتم صدای قلب فندوقمو بشنوم نمیدونم از تعجب بود خوشحالی بود یا شکه شده بودم چون نمیتونستم باور کنم که خدای مهربونم سه تا فندوق بهم هدیه داده اصلا توی این دنیا نبودم از خوشحالی روی پا بند نبودم باورم نمیشد مگه خدا توی من چی دیده بود که چنین هدیه ارزشمندی توی این دنیای پوچ و بی ارزش بهم بخشیده بود فقط یه کلمه لایق چنین نعمتای عزیزیه خدای بخشنده ام در زندگی ام پررنگ ترینی هزاران بار شکرت مهربانم❤
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی